قاچ
فرهنگ فارسی عمید
۱. یک قسمت بریدهشده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر.
۲. برآمدگی جلوی زین اسب؛ کوهۀ زین.
۳. شکاف؛ ترک؛ تراک؛ قاش.
۳. تکه؛ پاره.
۴. چند عدد از چیزی.
〈 قاچقاچ: [عامیانه] پارهپاره؛ چاکچاک؛ تکهتکه.
۲. برآمدگی جلوی زین اسب؛ کوهۀ زین.
۳. شکاف؛ ترک؛ تراک؛ قاش.
۳. تکه؛ پاره.
۴. چند عدد از چیزی.
〈 قاچقاچ: [عامیانه] پارهپاره؛ چاکچاک؛ تکهتکه.