فروش
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ خرید] عمل فروختن چیزی.
۲. (بن مضارعِ فروختن) = فَروختن
۳. فروشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کاغذفروش، کتابفروش، کلاهفروش، میوهفروش.
۲. (بن مضارعِ فروختن) = فَروختن
۳. فروشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کاغذفروش، کتابفروش، کلاهفروش، میوهفروش.