غیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. هر سری که جز خداوند و بندگان برگزیده کسی آن را نمیداند.
۲. عالمی که خداوند، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت، و دوزخ در آن قرار دارند.
۳. (صفت) [قدیمی] نهان از چشم؛ ناپیدا؛ ناپدید؛ پنهان.
〈 غیب دانستن: (مصدر لازم) آگاه بودن از مسائل پنهان.
〈 غیب شدن: (مصدر لازم) غایب شدن؛ ناپدید شدن.
〈 غیب کردن: (مصدر متعدی) ناپدید کردن؛ پنهان کردن.
〈 غیب گفتن: (مصدر لازم) خبر دادن از غیب و چیزهای پنهانی.
〈 در غیب: [قدیمی] پنهانی.
۲. عالمی که خداوند، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت، و دوزخ در آن قرار دارند.
۳. (صفت) [قدیمی] نهان از چشم؛ ناپیدا؛ ناپدید؛ پنهان.
〈 غیب دانستن: (مصدر لازم) آگاه بودن از مسائل پنهان.
〈 غیب شدن: (مصدر لازم) غایب شدن؛ ناپدید شدن.
〈 غیب کردن: (مصدر متعدی) ناپدید کردن؛ پنهان کردن.
〈 غیب گفتن: (مصدر لازم) خبر دادن از غیب و چیزهای پنهانی.
〈 در غیب: [قدیمی] پنهانی.