غمازیفرهنگ فارسی عمید۱. غماز بودن؛ سخنچینی: ◻︎ میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲: ۵۱۸).۲. ناز و عشوه کردن.