غلط
فرهنگ فارسی عمید
۱. سهو؛ خطا؛ اشتباه.
۲. (اسم مصدر) نشناختن وجه صواب در امری؛ خطا کردن.
۳. (صفت) نادرست: کاربردِ غلط.
۴. (قید) بهصورت نادرست: او متن را غلط خواند.
〈 غلط کردن: (مصدر لازم) خطا کردن؛ به خطا رفتن؛ اشتباه کردن.
〈 غلط گفتن: (مصدر لازم) اشتباه بیان کردن.
〈 غلط مشهور: (ادبی) = 〈 غلط مصطلح
〈 غلط مصطلح: (ادبی) کلمهای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند.
۲. (اسم مصدر) نشناختن وجه صواب در امری؛ خطا کردن.
۳. (صفت) نادرست: کاربردِ غلط.
۴. (قید) بهصورت نادرست: او متن را غلط خواند.
〈 غلط کردن: (مصدر لازم) خطا کردن؛ به خطا رفتن؛ اشتباه کردن.
〈 غلط گفتن: (مصدر لازم) اشتباه بیان کردن.
〈 غلط مشهور: (ادبی) = 〈 غلط مصطلح
〈 غلط مصطلح: (ادبی) کلمهای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند.