غزال
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمع: غِزلان] (زیستشناسی) نوعی آهو با پاهای باریک، موی کوتاه، و چشمان درشت.
۲. [قدیمی، مجاز] معشوقۀ زیبا؛ زن یا دختر زیبا: ◻︎ غزالی مست شمشیری گرفته / بهجای آهُویی شیری گرفته (نظامی۲: ۱۷۰)، ◻︎ شعر نظامی شکرافشان شده/ ورد غزالان غزلخوان شده (نظامی۱: ۳۴).
۳. (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
۲. [قدیمی، مجاز] معشوقۀ زیبا؛ زن یا دختر زیبا: ◻︎ غزالی مست شمشیری گرفته / بهجای آهُویی شیری گرفته (نظامی۲: ۱۷۰)، ◻︎ شعر نظامی شکرافشان شده/ ورد غزالان غزلخوان شده (نظامی۱: ۳۴).
۳. (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.