طعنه
فرهنگ فارسی عمید
۱. سخن کنایهآمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان میآید.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش؛ بدگویی: ◻︎ دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیمجو نخرند (ابنیمین: ۳۸۲).
〈 طعنه زدن: (مصدر لازم)
۱. سرزنش کردن؛ ملامت کردن.
۲. گوشه و کنایه زدن: ◻︎ همه حمال عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگران چه زنیم (سعدی: لغتنامه: طعنه زدن).
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش؛ بدگویی: ◻︎ دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیمجو نخرند (ابنیمین: ۳۸۲).
〈 طعنه زدن: (مصدر لازم)
۱. سرزنش کردن؛ ملامت کردن.
۲. گوشه و کنایه زدن: ◻︎ همه حمال عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگران چه زنیم (سعدی: لغتنامه: طعنه زدن).