صبحگاه
فرهنگ فارسی عمید
۱. وقت صبح؛ هنگام صبح؛ بامداد: ◻︎ نخفتهست مظلوم ز آهش بترس / ز دود دل صبحگاهش بترس (سعدی۱: ۶۳)، ◻︎ ز شب چندان توان دیدن سیاهی / که برناید فروغ صبحگاهی (نظامی۲: ۳۰۸).
۲. (اسم) برنامۀ صبحگاهی در مدارس، مراکز نظامی، و مانند آنها.
۲. (اسم) برنامۀ صبحگاهی در مدارس، مراکز نظامی، و مانند آنها.