شکرانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. شکر و سپاس.
۲. حق شکر.
۳. (اسم مصدر) شکرگزاری؛ سپاسگزاری؛ سپاسداری: ◻︎ همی گفت شولیدهدستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱: ۱۱۶).
۲. حق شکر.
۳. (اسم مصدر) شکرگزاری؛ سپاسگزاری؛ سپاسداری: ◻︎ همی گفت شولیدهدستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱: ۱۱۶).