شاغل
فرهنگ فارسی عمید
۱. دارای شغل؛ مشغولبهکار.
۲. (اسم) مانع: ◻︎ جهانیان به مهمّات خویش مشغولاند / مرا به روی تو شغلیست از جهان شاغل (سعدی۲: ۶۵۴).
۲. (اسم) مانع: ◻︎ جهانیان به مهمّات خویش مشغولاند / مرا به روی تو شغلیست از جهان شاغل (سعدی۲: ۶۵۴).