سازمان
فرهنگ فارسی عمید
۱. مجموع کارمندان، دستگاهها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظموترتیب انجام بدهند؛ تشکیلات.
۲. طرز ساخت.
۳. نظموترتیب.
〈 سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظموترتیب دادن.
۲. طرز ساخت.
۳. نظموترتیب.
〈 سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظموترتیب دادن.