سار
فرهنگ فارسی عمید
۱. شبیه؛ نظیر؛ مانند؛ گونه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادسار، خاکسار، خجلسار، خوارسار، دشتسار، دیوانهسار، دیوسار، زیرکسار، مارسار: ◻︎ گناه آید از بندۀ خاکسار / به امید عفو خداوندگار (سعدی۱: ۱۹۶).
۲. جای بسیاری و فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چشمهسار، شاخسار، کوهسار، نمکسار.
۳. سر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسیمهسار، خیرهسار، سبکسار، گاوسار، نگونسار.
۴. جا؛ مکان؛ محل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشکسار، گرمسار.
۲. جای بسیاری و فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چشمهسار، شاخسار، کوهسار، نمکسار.
۳. سر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسیمهسار، خیرهسار، سبکسار، گاوسار، نگونسار.
۴. جا؛ مکان؛ محل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشکسار، گرمسار.