رکاب
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمع: رُکُب] حلقۀ فلزی که به زین اسب آویزان میکنند و هنگام سوار شدن پا در آن میگذارند.
۲. پلهمانندی در کنار درشکه، اتومبیل، یا اتوبوس که مسافران هنگام سوار شدن و پیاده شدن پا بر آن میگذارند.
۳. [جمع: رکائب] [قدیمی، مجاز] اسبِ سواری؛ مَرکب.
۴. [قدیمی] نوعی پیالۀ هشتپهلوی بلند.
۲. پلهمانندی در کنار درشکه، اتومبیل، یا اتوبوس که مسافران هنگام سوار شدن و پیاده شدن پا بر آن میگذارند.
۳. [جمع: رکائب] [قدیمی، مجاز] اسبِ سواری؛ مَرکب.
۴. [قدیمی] نوعی پیالۀ هشتپهلوی بلند.