روبه رو
فرهنگ فارسی عمید
رودررو؛ برابر هم.
〈 روبهرو شدن: (مصدر لازم) برابر هم شدن؛ بههم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن.
〈 روبهرو کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم نگهداشتن که حرفهای یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند.
〈 روبهرو شدن: (مصدر لازم) برابر هم شدن؛ بههم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن.
〈 روبهرو کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم نگهداشتن که حرفهای یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند.