راسته
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) گوشت چسبیده به ستون مهرهها؛ پشتمازه؛ پشتمازو.
۲. راه راست و هموار.
۳. دالان بزرگ و بدون پیچ و خم در بازار.
۴. طول؛ بخش طولی: راستهٴ پارچه.
۵. (زیستشناسی) از گروههایی که در تقسیمبندی گیاهان و جانوران به کار میرود و تیرههای وابسته به یکدیگر را در بر دارد: راستهٴ گوشتخواران شامل گربه، سگ، خرس و مانندِ آنها.
۶. مستقیم و صاف: شلوار راسته.
۷. [مجاز] شخصی که بتوان به او اعتماد کرد؛ شخص درستگار و راستگو.
۲. راه راست و هموار.
۳. دالان بزرگ و بدون پیچ و خم در بازار.
۴. طول؛ بخش طولی: راستهٴ پارچه.
۵. (زیستشناسی) از گروههایی که در تقسیمبندی گیاهان و جانوران به کار میرود و تیرههای وابسته به یکدیگر را در بر دارد: راستهٴ گوشتخواران شامل گربه، سگ، خرس و مانندِ آنها.
۶. مستقیم و صاف: شلوار راسته.
۷. [مجاز] شخصی که بتوان به او اعتماد کرد؛ شخص درستگار و راستگو.