دوستگانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. بادهگساری با دوستان یا به یاد دوستان.
۲. (اسم) بادهای که با دوست یا به یاد دوست بنوشند.
۳. (اسم) پیالۀ شراب که کسی از روی محبت و صفا به دست دیگری بدهد: ◻︎ کسی را چو من «دوستگانی» چه باید / که دلشاد باشد به هر دوستگانی (فرخی: ۳۸۳).
۴. دوستی؛ عشق.
۲. (اسم) بادهای که با دوست یا به یاد دوست بنوشند.
۳. (اسم) پیالۀ شراب که کسی از روی محبت و صفا به دست دیگری بدهد: ◻︎ کسی را چو من «دوستگانی» چه باید / که دلشاد باشد به هر دوستگانی (فرخی: ۳۸۳).
۴. دوستی؛ عشق.