دفتر
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستۀ کاغذ تهدوزیشده به شکل کتاب که در آن مطالب و اشعار یا حسابها را بنویسند؛ کتابچه؛ جزوه.
۲. [مجاز] اتاق کار.
۳. محل جمعآوری نامهها.
۴. [مجاز] جایی که منشیان و دبیران در آنجا نامهها را بنویسند.
〈 دفتر جزء جمع: [منسوخ] دفتری که در آن نتیجۀ ارزیابی مالیاتی ناحیهای را مینوشتند.
〈 دفتر روزنامه: دفتری که بازرگان و سوداگر دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسد.
〈 دفتر کل: دفتری که قرض و طلب یک تجارتخانه یا بنگاه در آن نوشته میشود.
〈 دفتر نماینده: دفتری که خلاصۀ نامههای رسیده و فرستادۀ یک اداره یا بنگاه در آن نوشته میشود؛ اندیکاتور.
۲. [مجاز] اتاق کار.
۳. محل جمعآوری نامهها.
۴. [مجاز] جایی که منشیان و دبیران در آنجا نامهها را بنویسند.
〈 دفتر جزء جمع: [منسوخ] دفتری که در آن نتیجۀ ارزیابی مالیاتی ناحیهای را مینوشتند.
〈 دفتر روزنامه: دفتری که بازرگان و سوداگر دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسد.
〈 دفتر کل: دفتری که قرض و طلب یک تجارتخانه یا بنگاه در آن نوشته میشود.
〈 دفتر نماینده: دفتری که خلاصۀ نامههای رسیده و فرستادۀ یک اداره یا بنگاه در آن نوشته میشود؛ اندیکاتور.