درست
فرهنگ فارسی عمید
۱. صحیح.
۲. سالم؛ بیعیب.
۳. [قدیمی] تمام؛ کامل.
۴. [قدیمی] امین و استوار.
۵. (اسم) [قدیمی] سیم و زر مسکوک و تمامعیار.
〈 درست شدن: (مصدر لازم)
۱. [عامیانه] ساخته شدن.
۲. آماده شدن.
۳. [عامیانه] اصلاح شدن.
〈 درست کردن: (مصدر متعدی)
۱. [عامیانه] ساختن.
۲. آماده کردن.
۳. [عامیانه] تربیت دادن.
۲. سالم؛ بیعیب.
۳. [قدیمی] تمام؛ کامل.
۴. [قدیمی] امین و استوار.
۵. (اسم) [قدیمی] سیم و زر مسکوک و تمامعیار.
〈 درست شدن: (مصدر لازم)
۱. [عامیانه] ساخته شدن.
۲. آماده شدن.
۳. [عامیانه] اصلاح شدن.
〈 درست کردن: (مصدر متعدی)
۱. [عامیانه] ساختن.
۲. آماده کردن.
۳. [عامیانه] تربیت دادن.