داو
فرهنگ فارسی عمید
۱. نوبت بازی (بهویژه در قمار).
۲. ادعا و دعوی کاری.
〈 داو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن؛ نوبتدادن.
〈 داو یافتن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوبت یافتن؛ فرصت یافتن.
۲. ادعا و دعوی کاری.
〈 داو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن؛ نوبتدادن.
〈 داو یافتن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوبت یافتن؛ فرصت یافتن.