جواز
فرهنگ فارسی عمید
۱. اجازهنامه؛ پروانه؛ مجوز.
۲. پروانۀ سفر.
۳. (اسم مصدر) جایز بودن؛ روا بودن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] رخصت؛ اجازه.
۵. [قدیمی] گذشتن از جایی یا از راهی.
۲. پروانۀ سفر.
۳. (اسم مصدر) جایز بودن؛ روا بودن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] رخصت؛ اجازه.
۵. [قدیمی] گذشتن از جایی یا از راهی.