ترجمه مقاله

جنبان

فرهنگ فارسی عمید

۱. در حال جنبیدن؛ جنبنده: منارجنبان.
۲. (بن مضارعِ جنباندن) =جنباندن
۳. جنباننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سلسله‌جنبان.
ترجمه مقاله