توشیح
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] مهر و امضای بزرگان بر نوشتهای.
۲. (ادبی) در بدیع، بهدست آمدن اسم شخص یا چیزی از جمع و ترکیب حرف اول هرمصراع یا بیت. Δ چنین شعری را «موشح» گویند.
۳. [قدیمی] آراستن؛ زینت دادن؛ موشح ساختن.
۴. [قدیمی] حمایل به گردن کسی انداختن.
۲. (ادبی) در بدیع، بهدست آمدن اسم شخص یا چیزی از جمع و ترکیب حرف اول هرمصراع یا بیت. Δ چنین شعری را «موشح» گویند.
۳. [قدیمی] آراستن؛ زینت دادن؛ موشح ساختن.
۴. [قدیمی] حمایل به گردن کسی انداختن.