تفک
فرهنگ فارسی عمید
۱. = تفنگ
۲. وسیلهای لولهمانند که با فوت کردن شدید در آن، سنگ و گلولۀ چوبی یا گِلی را به سمت مورد نظر پرتاب میکردند: ◻︎ مثل سیمرغ که طوفان نبرد از جایش / نه چو گنجشک که افتد به دم باد تفک (ابنیمین: لغتنامه: تفک).
۲. وسیلهای لولهمانند که با فوت کردن شدید در آن، سنگ و گلولۀ چوبی یا گِلی را به سمت مورد نظر پرتاب میکردند: ◻︎ مثل سیمرغ که طوفان نبرد از جایش / نه چو گنجشک که افتد به دم باد تفک (ابنیمین: لغتنامه: تفک).