بشک
فرهنگ فارسی عمید
۱. شبنم.
۲. ریزههای برف که شبهای زمستان روی زمین مینشیند و زمین را سفید میکند: ◻︎ بشک آمد بر شاخ و بر درخت / گسترد رداهای طیلستان (ابوالعباسربنجنی: شاعران بیدیوان: ۱۳۴).
۲. ریزههای برف که شبهای زمستان روی زمین مینشیند و زمین را سفید میکند: ◻︎ بشک آمد بر شاخ و بر درخت / گسترد رداهای طیلستان (ابوالعباسربنجنی: شاعران بیدیوان: ۱۳۴).