برابر
فرهنگ فارسی عمید
۱. مقابل؛ روبهرو.
۲. (صفت، اسم) هموزن؛ مساوی؛ همسنگ.
۳. برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار میگیرد: دوبرابر، دهبرابر.
۴. (قید) [قدیمی] همزمان.
〈 برابر کردن: (مصدر متعدی)
۱. هموزن کردن.
۲. یکاندازه کردن.
۲. (صفت، اسم) هموزن؛ مساوی؛ همسنگ.
۳. برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار میگیرد: دوبرابر، دهبرابر.
۴. (قید) [قدیمی] همزمان.
〈 برابر کردن: (مصدر متعدی)
۱. هموزن کردن.
۲. یکاندازه کردن.