ترجمه مقاله

اورنگ

فرهنگ فارسی عمید

۱. عقل و دانش.
۲. سریر؛ تخت پادشاهی.
۳. [مجاز] فروشکوه و زیبایی؛ جاه و جلال: ◻︎ جهان خیره ماند ز فرهنگ او / از آن برز و بالا و اورنگ او (عنصری: ۳۶۱).
ترجمه مقاله