افراشتنفرهنگ فارسی عمید۱. بلند ساختن؛ بالا بردن: ◻︎ هرکه گردن به دعوی افرازد / خویشتن را به گردن اندازد (سعدی: ۵۶).۲. آراستن؛ زینت دادن.۳. برپا کردن؛ برافراشتن؛ افراختن.