اجازه
فرهنگ فارسی عمید
۱. موافقت کردن با انجام کاری که کسی قصد انجام آن را دارد؛ رخصت دادن؛ اذن؛ رخصت.
۲. (شبه جمله) کلمهای که با ادای آن موافقت کسی را برای انجام کاری کسب میکنند.
۲. (شبه جمله) کلمهای که با ادای آن موافقت کسی را برای انجام کاری کسب میکنند.