آمدن
فرهنگ فارسی عمید
۱. رسیدن؛ فرارسیدن.
۲. پدیدار گشتن.
۳. بازگشتن.
۴. اتفاق افتادن.
۵. برازنده بودن؛ متناسب بودن: دکتر بودن به او میآمد.
۶. متولد شدن.
۲. پدیدار گشتن.
۳. بازگشتن.
۴. اتفاق افتادن.
۵. برازنده بودن؛ متناسب بودن: دکتر بودن به او میآمد.
۶. متولد شدن.