آزردهفرهنگ فارسی عمیدآزاردیده؛ رنجیده؛ رنجهشده؛ دلتنگ؛ ملول؛ جراحتدیده: ◻︎ مشو شادمان گر بدی کردهای / که «آزرده» گردی گر آزردهای (فردوسی: ۷/۴۴۶).