اَبر یخبلورice-crystal cloudواژههای مصوب فرهنگستاناَبری که بهطور کامل یا تقریباً کامل از یخبلور تشکیل شده است
یخبلور دگرساختsecondary ice crystalواژههای مصوب فرهنگستانیخبلوری که با فرایندهایی غیر از هستهزایی همگن یا ناهمگن تشکیل شده باشد
مقطع نوع HH-type sectionواژههای مصوب فرهنگستانمدل زمین سهلایهای که در آن لایة میانی رساناتر از لایههای رویی و زیری است
بلورلغتنامه دهخدابلور. [ ب َل ْ لو / ب ِل ْ ل َ / ب ِ وَ / ب ُ ] (ع اِ) معرب از کلمه ٔ بریلس یونانی ، لکن بریلس در یونانی بمعنی زبرجد و یا حومه یعنی زمرد ذبابی بوده است و در عربی از آن معنی ب
بلگورلغتنامه دهخدابلگور. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی ، بخش صومعه سرا، شهرستان فومن . سکنه ٔ آن 1269 تن . آب آن از رودخانه ٔ ماسوله و محصول آن برنج و توتون سیگار و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
اَبر یخبلورice-crystal cloudواژههای مصوب فرهنگستاناَبری که بهطور کامل یا تقریباً کامل از یخبلور تشکیل شده است
یخبلور دگرساختsecondary ice crystalواژههای مصوب فرهنگستانیخبلوری که با فرایندهایی غیر از هستهزایی همگن یا ناهمگن تشکیل شده باشد
اَبر یخساریدهglaciated cloudواژههای مصوب فرهنگستاناَبری که تمام یا بخشی از قطرههای آب اَبَرسرد آن به یخبلور تبدیل شده است
هستۀ انجمادfreezing nucleusواژههای مصوب فرهنگستانهر ذرۀ غوطهور در آب اَبَرسرد که موجب آغازش رشد یخبلور میشود
یخبلور دگرساختsecondary ice crystalواژههای مصوب فرهنگستانیخبلوری که با فرایندهایی غیر از هستهزایی همگن یا ناهمگن تشکیل شده باشد
اَبر یخبلورice-crystal cloudواژههای مصوب فرهنگستاناَبری که بهطور کامل یا تقریباً کامل از یخبلور تشکیل شده است