ترجمه مقاله

گویا

guyā

۱. گوینده؛ سخنگو.
۲. واضح؛ رسا.
۳. (قید) مثل اینکه؛ گویی: ◻︎ گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب / کآشوب در تمامی ذرات عالم است (محتشم: ۵۳۳).

۱. سخنگو، قایل، ناطق
۲. روشن، شیوا، صریح، واضح
۳. انگار، ظاهراً، گوئیا، گویی، مثلاینکه، محتملاً
۴. حاکی، مشعر، ≠ الکن، لال

ترجمه مقاله