گردسوزلغتنامه دهخداگردسوز. [ گ ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) قسمی لامپا که فتیله ٔ آن گرد است و بر گرد لوله برآمده . چراغ گردسوز که فتیله ٔ آن بر گرداستوانه ای پیچیده است و شعله ٔ مستدیر دارد. || سوزنده ٔ گِرد (شهر). سوزنده ٔ شهر : چغانی چو فرطوس لشکرفروزگهار گهانی گو
لشکرفروزلغتنامه دهخدالشکرفروز. [ ل َ ک َ ف ُ ] (نف مرکب ) لشکرافروز. رجوع به لشکرافروز شود : سپهدار پیروز و لشکرفروزهم او را بود کشور نیمروز. فردوسی .دو جنگ گران کرده شد در سه روزچهارم سیاوخش لشکرفروز. فردوسی