گراندوکلغتنامه دهخداگراندوک . [ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) عنوان و لقبی است که بعض شاهزادگان مطلق العنان دارا بودند: گراندوک لیتوانی .
روندکلغتنامه دهخداروندک . [ رَ وَ دَ ] (ص ، اِمصغر) روروک . (دولابچه ای که در آن بالا و پایین رود). (از فرهنگ فارسی معین ).
رندکلغتنامه دهخدارندک . [ رِ دَ ](اِ مصغر) تصغیر رند است که محیل و زیرک باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || غلام بچه و کودک . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آقای دکتر معین در حاشیه ٔبرهان نویسد: «مصحف ریدک » است . رجوع به ریدک شود.
یرنداقلغتنامه دهخدایرنداق . [ ی َ رَ ] (ترکی ، اِ) تسمه ودوالی که نرم و سپید و جسیم و ستبر باشد. (از برهان ) (ناظم الاطباء). ارنداق . برنداق . قِدّ. قِدّه . تسمه .دوال . یشمه . حمیر. حمیره . اُشْکُزّ. (یادداشت مؤلف ). دوال کفشگر. (آنندراج ). یشمه . (صحاح الفرس ): حمیر. حمیره ؛ یرنداق که بدان ز
ایوان سوملغتنامه دهخداایوان سوم . [ ای ن ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (1462 - 1505 م .) گراندوک مسکو و ملقب به «نیک ». وی سلطه ٔ تاتاررا از میان برد. (فرهنگ فارسی معین ). ایوان سوم یا ایوان کبیر نهمین دوک مسکو بود. وی نووگورود را مطیعساخت
راسپوتینلغتنامه دهخداراسپوتین . (اِخ ) گرگوری افیمویچ معروف به راسپوتین (1871 - 1916 م .) از راهبان روسی است زادگاه وی دهکده پوکروسکویه بود که در نزدیک تیمن استان تبلسک سیبریه واقع است . وی فرزند دهقانی بی چیز بود و بعلت لاابالی