کوپنلغتنامه دهخداکوپن . [ ک ُ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) ورقه ٔ بهادار منضم به ورقه ٔ اصلی که هنگام پرداخت منافع، آن را جدا کنند. || ورقه ٔ جیره بندی قند وشکر و غیره . برش .(فرهنگ فارسی معین ). بلیط ارزاق و قماش و قند و چای که در جنگ و قحطسال متداول است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سهم . (فرهن
کوپنفرهنگ فارسی عمیدورقهای مخصوص برای دریافت بعضی از اجناس ضروری و مواد غذایی که توسط دولت در بین مردم توزیع میشود؛ کالابرگ.
کونلغتنامه دهخداکون . [ ک َ ] (ع اِمص ، اِ) هستی و وجود. (ناظم الاطباء). بود. هستی . وجود. (فرهنگ فارسی معین ). بوش . هستی . وجود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ... هزار سال خدای را سجده کرد، او را صالح نام کردند و همچنین بر هر آسمانی ... او را نامی کردند تا بر همه کون
کوینلغتنامه دهخداکوین . [ ک ُ ] (اِ) دست افزاری است روغن گران را مانند کفه ٔ ترازو که از برگ خرما بافند. (برهان ) (آنندراج ). دست افزاری مانند کفه ٔ ترازو مر روغن گران را. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف کدین است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کوپنهاگلغتنامه دهخداکوپنهاگ . [ ک ُ پ ِ ] (اِخ ) پایتخت کشور دانمارک است که در جزیره ٔ سیلند و 1240 هزارگزی پاریس واقع است و 1168000 تن سکنه دارد. این شهر بندری است در کنار تنگه ٔ سوند و دارای صنایع کشتی سازی ، مکانیکی ، شیمیایی
کوپنیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ فر - فا. ] (ص نسب .) منسوب به کوپن ، قابل عرضه یا دریافت به وسیلة کوپن .
کوپنهاگلغتنامه دهخداکوپنهاگ . [ ک ُ پ ِ ] (اِخ ) پایتخت کشور دانمارک است که در جزیره ٔ سیلند و 1240 هزارگزی پاریس واقع است و 1168000 تن سکنه دارد. این شهر بندری است در کنار تنگه ٔ سوند و دارای صنایع کشتی سازی ، مکانیکی ، شیمیایی
کوپنیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ فر - فا. ] (ص نسب .) منسوب به کوپن ، قابل عرضه یا دریافت به وسیلة کوپن .