کوفیهلغتنامه دهخداکوفیه . [ فی ی َ / ی ِ ](ص نسبی ) مؤنث کوفی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوفی شود. || (اِ) دستار چهارگوشه که مردان عرب بر سر خود نهند و عقال را بر سر آن اندازند. (فرهنگ فارسی معین ). چیزی است که تازیان بر سر نهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخد
کوفیهفرهنگ فارسی عمیددستار چهارگوشهای که مردان عرب روی سر خود میاندازند و بند مخصوصی بر آن قرار میدهند؛ چپیه.
کوفیهفرهنگ فارسی معین(یَّ) [ ع . کوفیة ] (اِ.) دستار چهار - گوشه ای که مردان عرب روی سر خود می - اندازند و رشته ای مخصوص هم روی آن بر سر می گذارند که عقال نامیده می شود.
کوفهلغتنامه دهخداکوفه . [ ف َ ] (اِخ ) شهر اکبر عراق که قبةالاسلام و دار هجرت مسلمانان است و سعدبن ابی وقاص آنجا را بنا کرد. (از منتهی الارب ). نام شهری در عراق عرب در کنار رود فرات که در زمان خلیفه ٔ دویم رضی اﷲ عنه بناشده بود. (ناظم الاطباء). نام ناحیه ٔ کوفه به زمان ساسانیان سورستان بوده ا
کوفةلغتنامه دهخداکوفة. [ ف َ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ سرخ گرد یا هر ریگ توده ٔ سنگریزه آمیز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عیب . و گویند: لیست به کوفة و توفة. (منتهی الارب ): لیست به کوفة و توفة؛ یعنی در آن عیبی نیست . (از اقرب الموارد).
کویفةلغتنامه دهخداکویفة. [ ک ُ وَ ف َ ] (اِخ ) جایی است نزدیک به کوفه منسوب به سوی بن عمر،بدان جهت که او در آن جای فرودآمده . (منتهی الارب ).
زال کوفهلغتنامه دهخدازال کوفه . [ ل ِ ف َ ] (اِخ ) پیره زنی بود در زمان نوح که اثر طوفان از تنور خانه ٔ او ظاهر شد و به او مضرت نرسانید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (شرفنامه ٔ منیری ). در آنندراج بیت ذیل را شاهد آورده است :نه زال مدائن کم از پیرزن کوفه نه حجره ٔ تنگ این کمتر ز
عقالفرهنگ فارسی عمید۱. بندی که اعراب کوفیه را با آن به سر خود میبندند.۲. [قدیمی] زانوبند شتر؛ ریسمانی که با آن زانوی شتر را میبندند.
تخفیفهلغتنامه دهخداتخفیفه . [ ت َ فی ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) تخفیفة. دستار کوچکی که هنگام خواب و خلوت بسر پیچند، نسبت به عمامه سبک میباشد. (آنندراج ). عمامه ٔ کوچکی که در هنگام خوابیدن و یا در رفتن بیت الخلاء بر سر می گذارند. (ناظم الاطباء) :</
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) ابوعبداﷲ محمدبن سید ابوجعفر قاسم بن حسین بن معیة الحلی الحسنی الدیباجی ، و این نسبت بفروش دیبا (دیباج )است مثل زجاجی نسبت به زجاج . از مشاهیر علماء در طرق اجازات است و نظیر وی در کثرت اساتید و مشایخ دیده نشده و او از جمله ٔ سادات بنی حس