کنتاکتفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه، مجاز] برخورد؛ کشمکش.۲. (برق) عامل هدایت جریان در دوشاخه، کلید، سرپیچ، و مانند آن.۳. اتصالی.۴. (عکاسی) چاپ تصویر به روش تماس مستقیم فیلم با کاغذ حساس یا فیلم خام.۵. (عکاسی) تصویری که به این طریق تهیه میشود.
ولتاژ آببندیsealing voltageواژههای مصوب فرهنگستانولتاژ موردنیاز برای تکمیل حرکت مداربند مغناطیسی (magnetic circuit-closing) از نقطهای که در آن اتصالها/ کنتاکتها (contacts) برای اولینبار با هم تماس پیدا میکنند
مینیاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تور، تصویر بسیار کوچک، تصویر ریز و ظریف، تابلوی نقاشی مینیاتوری کردن، کوچک کردن عکس، کنتاکت، عکاسی طرح کوچکشده میناتوریبودن، ظرافت، باریکی، نازکی