کلمالغتنامه دهخداکلما. [ ک ُل ْ ل َ ] (ع اِ) هربار. (ترجمان القرآن ص 82). هر وقت و هر زمان . (ناظم الاطباء). || هرچه . (ناظم الاطباء). هرچیز که . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلمالغتنامه دهخداکلما. [ ک َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند وپازند درخت انگور را گویند. (برهان ). به لغت زند و پازند، درخت انگور که به تازی کرم نامند. (ناظم الاطباء). هزوارش کلما ، رز، باکَرم عربی مقایسه شود. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
قلمالغتنامه دهخداقلما. [ ق َ ] (اِ) فلاخن است و آن آلتی باشد شبانان را که بدان سنگ اندازند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرهنگ اظفری قلما را در ترکی به معنی فلاخن نوشته . (حاشیه ٔ برهان چ معین از فرهنگ نظام ). رجوع به قلماسنگ شود.
قلیمیالغتنامه دهخداقلیمیا. [ ق ِ ] (معرب ، اِ) اقلیمیا و آن خلطی و دردی که بعد از گداختن طلا و نقره در خلاص میماند و سوخته ٔ فلزات دیگر را نیز گویند و بعضی ریزه ٔ زر و سیم را نیز گفته اند. (آنندراج ). رجوع به اقلیمیا شود.
کلمالغتنامه دهخداکلما. [ ک ُل ْ ل َ ] (ع اِ) هربار. (ترجمان القرآن ص 82). هر وقت و هر زمان . (ناظم الاطباء). || هرچه . (ناظم الاطباء). هرچیز که . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلمالغتنامه دهخداکلما. [ ک َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند وپازند درخت انگور را گویند. (برهان ). به لغت زند و پازند، درخت انگور که به تازی کرم نامند. (ناظم الاطباء). هزوارش کلما ، رز، باکَرم عربی مقایسه شود. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کلمالغتنامه دهخداکلما. [ ک ُل ْ ل َ ] (ع اِ) هربار. (ترجمان القرآن ص 82). هر وقت و هر زمان . (ناظم الاطباء). || هرچه . (ناظم الاطباء). هرچیز که . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلمالغتنامه دهخداکلما. [ ک َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند وپازند درخت انگور را گویند. (برهان ). به لغت زند و پازند، درخت انگور که به تازی کرم نامند. (ناظم الاطباء). هزوارش کلما ، رز، باکَرم عربی مقایسه شود. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).