زمین پهناوری که در آن چیزی کاشته باشند؛ مزرعه.
جالیز، فالیز، مزرعه
مزرعة
farm, field, patch, land
tarla
field hand
cornfield
plantation
planter
land
به کشتزار خود درآييد-نزد کشتزار خود رويد
کشتزار
مزرعه، کشتزار
کشتزار صیفی
نگهبان کشتزار