کشباففرهنگ فارسی عمید۱. کشبافنده؛ آنکه جامه یا پارچۀ کش ببافد.۲. ویژگی پارچهای که در بافت آن کش به کار رفته است؛ کشبافته.
کشبافیلغتنامه دهخداکشبافی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کشباف . عمل بافنده ٔ پارچه های کشباف . || (اِ مرکب ) مغازه و محل بافتن پارچه های کشباف .
زمینمنسوج کشبافknitted geotextile, GTX-Kواژههای مصوب فرهنگستانزمینساز منسوج حاصل از بافت حلقهای یک یا چند نخ یا رشته یا مواد دیگر
کشبافیلغتنامه دهخداکشبافی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کشباف . عمل بافنده ٔ پارچه های کشباف . || (اِ مرکب ) مغازه و محل بافتن پارچه های کشباف .
زمینمنسوج کشبافknitted geotextile, GTX-Kواژههای مصوب فرهنگستانزمینساز منسوج حاصل از بافت حلقهای یک یا چند نخ یا رشته یا مواد دیگر