کروملغتنامه دهخداکروم . [ ک ُ ](ع اِ) ج ِ کَرم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختان انگور. (غیاث اللغات ) : میل جان در حکمت است و در علوم میل تن در باغ و راغ و در کروم .مولوی .چه رها کن رو به ایوان و کروم کم س
کرومفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی جامد، نقرهایرنگ، براق، و بسیارسخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمیدهد و در ساخت برخی آلیاژها و آبکاری فلزها به کار میرود.
قروملغتنامه دهخداقروم . [ق ُ ] (ع مص ) نخست گیاه خوردن گرفتن ستور. || به ضعف و سستی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کرومانیونلغتنامه دهخداکرومانیون . [ کْرُ / رُ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از نژادهای باستانی انسان که افراد آن تا عهد حجر زندگی می کردند. آثار این نژاد در حوزه ٔ کرومانیون در فرانسه به دست آمده است . (فرهنگ فارسی معین ).
کروموپلاستلغتنامه دهخداکروموپلاست . [ کْرُ / ک ُ رُ م ُ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) پلاستهای رنگین . پلاستهای زرد و قرمز و نارنجی و بنفش که پس از زایل شدن رنگ کلروفیل آشکار میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 21</
کروموزوملغتنامه دهخداکروموزوم . [ کْرُ / ک ُ رُ م ُ زُم ْ ] (فرانسوی ، اِ) قطعاتی منظم در داخل هسته ٔ سلولهای گیاهی و جانوری است رشته های کرماتین داخل هسته سلولی در مرحله ٔ اول تقسیم غیرمستقیم به قطعاتی ضخیم و کوتاه و منظم تقسیم می شود که آنها را کروموزوم گویند.
کرومانیونلغتنامه دهخداکرومانیون . [ کْرُ / رُ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از نژادهای باستانی انسان که افراد آن تا عهد حجر زندگی می کردند. آثار این نژاد در حوزه ٔ کرومانیون در فرانسه به دست آمده است . (فرهنگ فارسی معین ).
کروموپلاستلغتنامه دهخداکروموپلاست . [ کْرُ / ک ُ رُ م ُ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) پلاستهای رنگین . پلاستهای زرد و قرمز و نارنجی و بنفش که پس از زایل شدن رنگ کلروفیل آشکار میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 21</
کروموزوملغتنامه دهخداکروموزوم . [ کْرُ / ک ُ رُ م ُ زُم ْ ] (فرانسوی ، اِ) قطعاتی منظم در داخل هسته ٔ سلولهای گیاهی و جانوری است رشته های کرماتین داخل هسته سلولی در مرحله ٔ اول تقسیم غیرمستقیم به قطعاتی ضخیم و کوتاه و منظم تقسیم می شود که آنها را کروموزوم گویند.
مرکورکروملغتنامه دهخدامرکورکروم . [ م ِ کْرُم ْ / ک ُ رُم ْ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) مرکورکرم . رجوع به مرکورکرم شود.
مکروملغتنامه دهخدامکروم . [ م َ ] (ص ) در امثال «زمین مشجر و مکروم » کلمه ٔ مجعولی است که از «کرم » به معنی تاک ساخته شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز شماره ٔ 2 و 3 ص 100). زمینی که د
معدن الکرومدیکشنری عربی به فارسیرنگ دانه کروميوم , رنگ زرد فرنگي , اب ورشو , کروميوم , کروم , فلزي سخت وخاکستري رنگ
مرکورکرومفرهنگ فارسی عمیددارویی ضدعفونیکننده و از ترکیبات جیوه که محلول آن را روی زخمها میمالند؛ دواگلی.