کاسموفرهنگ فارسی عمید١. موی خوک.٢. موی زبر و خشن: ◻︎ چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ / چو شاخ رنگ درختان او تهی از بار (فرخی: ۵۱).
کاسمویلغتنامه دهخداکاسموی . (اِ) کاسمو. موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند. (لغت فرس ). موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند. (صحاح الفرس ). موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته اند موی سبلت روباه است . (ب
قاسمیلغتنامه دهخداقاسمی . [ س ِ ](اِخ ) یوسف ، مکنی به ابوالحجاج . از دانشمندان است ، و از اوست «شرح ابوالحجاج یوسف القاسمی » بر ارجوزه ٔ سیوطی به نام «التثبیت فی لیلة المبیت » که به سال 1314 هَ . ق . در فاس در 255 صفحه به چاپ
قاسموفلغتنامه دهخداقاسموف . [ س ِ م ُ ] (اِخ ) قصبه ای است در اواسط روسیه در ایالت ریازان . در 115هزارگزی شمال شرقی ریازان و در ساحل چپ نهر اوقه از نهرهای تابع شط ولگا واقع است . صنایع چرم سازی و ریسندگی دارد. این قصبه در قرن چهاردهم میلادی به نام «غورودج » تأ
قاسمیلغتنامه دهخداقاسمی .[ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 12هزارگزی جنوب خاوری ششتمد و سر راه مالرو عمومی ششتمد واقع است . کوهستانی است و هوائی معتدل و 444 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصو
کاسمویلغتنامه دهخداکاسموی . (اِ) کاسمو. موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند. (لغت فرس ). موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند. (صحاح الفرس ). موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته اند موی سبلت روباه است . (ب
سر برآوریدنلغتنامه دهخداسر برآوریدن . [ س َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن . روئیدن : کاسمو سر برآورید از دشت گشت زنگارگون همه لب کشت .رودکی .
کاسمویلغتنامه دهخداکاسموی . (اِ) کاسمو. موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند. (لغت فرس ). موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند. (صحاح الفرس ). موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته اند موی سبلت روباه است . (ب