کارتلغتنامه دهخداکارت . (فرانسوی ، اِ) ورقه ٔ یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند. (ناظم الاطباء). مقوائی که نام دارنده ٔ آن بر آن نوشته است . کارت دعوت . || ورق بازی چون گنجفه و غیره . || کارت عضویت ، ورقه ای دال بر کارمندی شخص در مؤسسه و اجتماعی .
کارتفرهنگ فارسی عمید١. تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است.٢. هر یک از ورقها در ورقبازی.⟨ کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ میکنند و در ملاقاتها و بازدیدها برای معرفی خود میدهند.
کارت تلفنdebit card, prepaid card 1, prepaid telephone card, calling cardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارت اعتباری که میتوان با آن بدون پرداخت نقدی از خدمات تلفن شهری، بینشهری یا بینالمللی بهرهمند شد
کارت برنامهwindscreen cardواژههای مصوب فرهنگستانلوحی برای نمایش مقصد و دیگر اطلاعات مربوط که معمولاً در سمت راست و پایین شیشۀ جلوی وسیلۀ نقلیۀ عمومی قرار داده میشود
کارت پروازboarding cardواژههای مصوب فرهنگستانمجوز ورود مسافر به هواپیما که معمولاً شمارۀ صندلی در آن قید میشود
کارت غیرلمسیcontactless cardواژههای مصوب فرهنگستانکارتی که تراشهای در درون آن تعبیه شده و برای انتقال دادههای آن کافی است آن را به پایانه نزدیک کرد
کارت هوشمندsmart cardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارت پلاستیکی که یک ریزپردازنده در آن تعبیه شده است و کاربردهای مختلف دارد ازجمله پرداختهای مالی
کارتاژنلغتنامه دهخداکارتاژن . [ ژِ ] (اِخ ) شهری از اسپانیا. قرطاجنه . رجوع بهمین لغت و رجوع به کارتاژ شود.
کارتاژنلغتنامه دهخداکارتاژن . [ ژِ ] (اِخ ) شهری و بندری از کلمبیا در ساحل بحر «انتیل ». سکنه 115000 تن .
کارتایلاکلغتنامه دهخداکارتایلاک . (اِخ ) امیل . دانشمند انسان شناس فرانسوی متولد در مارسی (1845 - 1921 م .).
کارتالغتنامه دهخداکارتا. (اِخ ) شهرهای کوهستانی سودان فرانسوی بین «سنگال » و صحرا. سکنه 300000 تن . حاکم نشین «نیورو».
cardدیکشنری انگلیسی به فارسیکارت، ورق، برگ، کارت ویزیت، کارت تبریک، کارت عضویت، ورقبازی، بلیط، گنجفه، ماشین پرداخت پارچه، ورقبازی کردن
کارتاژنلغتنامه دهخداکارتاژن . [ ژِ ] (اِخ ) شهری از اسپانیا. قرطاجنه . رجوع بهمین لغت و رجوع به کارتاژ شود.
کارتاژنلغتنامه دهخداکارتاژن . [ ژِ ] (اِخ ) شهری و بندری از کلمبیا در ساحل بحر «انتیل ». سکنه 115000 تن .
کارتایلاکلغتنامه دهخداکارتایلاک . (اِخ ) امیل . دانشمند انسان شناس فرانسوی متولد در مارسی (1845 - 1921 م .).
کارت رایتلغتنامه دهخداکارت رایت . (اِخ ) از معاریف مؤلفین اروپائی معاصر صفویه . (تاریخ ادبیات ایران پروفسور براون ، ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 7).
کارت رایتلغتنامه دهخداکارت رایت . (اِخ ) ادموند. مکانیسین انگلیسی متولد در «مارنهام » . وی ماشینهائی برای بافتن و حلاجی پشم اختراع کرد. (1743 - 1823 م .).
دکارتلغتنامه دهخدادکارت . [ دِ ] (اِخ ) رنه . فیلسوف و ریاضی دان و فیزیک دان فرانسوی . او1596 م . در لائه ٔ فرانسه متولد شد و در سال 1650 درگذشت . دکارت پس از آنکه دوره ٔ تحصیلات خود را در فلسفه و ریاضیات بسر برد، مدتی در نظام
خون بکارتلغتنامه دهخداخون بکارت . [ ن ِ ب ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خونی که ازپاره شدن پرده ٔ بکارت حاصل آید. (یادداشت مؤلف ).
لیکارتلغتنامه دهخدالیکارت . [ رِ ] (اِخ ) نام کسی که اُتانس او را به حکومت جزیره ٔ لِم نُس گمارد به عهد داریوش بزرگ ، پس از آنکه جزیره را به تصرف آورد. (ایران باستان ج 1 ص 627).
بکارتفرهنگ فارسی عمید۱. دوشیزه بودن؛ دوشیزگی.۲. تازگی؛ نو بودن.۳. (اسم) (زیستشناسی) = پرده ⟨ پردۀ بکارت