اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
شیو pH تثبیتشدهimmobilized pH gradient, IPGواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
بردهسازی و تندهیbondage and discipline, B&Dواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فعالیت جنسی که در آن بستن و کشیدن قسمتهای مختلف بدن شریک جنسی و آزار روانی و جسمی او رخ میدهد
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژَ رَ / رِ ] (اِ) غلبه در قمار و لعب و بازی . (این لغت در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است و در کتب لغتی که در دسترس ما بود دیده نشد).
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژُ رَ / رِ ] (اِ) پیرامن دهان . (برهان ). صاحب آنندراج گوید: پیرامن دهان ، در برهان آورده وظن آن است که زفر یعنی دهان را زفره خوانده باشد.
ژفتلغتنامه دهخداژفت . [ ژَ ] (ص ) تناور. (آنندراج ). فربه . || لاغر. (آنندراج ). نحیف (از لغات اضداد است ) : برو بزیر رکابش چو اسب تازی چست مباش در ره حکمش چو گاو کاهل ژفت .؟ (از شعوری ).
ژفتلغتنامه دهخداژفت . [ ژُ ] (ص ) بخیل و ممسک : با او چگونه گشت زبان ژفت یا جوادبا او چگونه رفت فلک نرم یا درشت .؟ (از شعوری ).
ژوفلورولغتنامه دهخداژوفلورو. [ ژُف ْ ل ُ رُ ] (اِخ ) نام آکادمی تولوز موزّع جوائز اشعار در هر سال . این آکادمی را تروبادورها در 1323 م . تأسیس کردند و آن را کلژ دُلاگ ِ سیانس نامیدند و چون در آنجا به بهترین اشعاری که در لهجه ٔ لانگ دک یعنی لهجه های جنوبی فرانسه
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژَ رَ / رِ ] (اِ) غلبه در قمار و لعب و بازی . (این لغت در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است و در کتب لغتی که در دسترس ما بود دیده نشد).
ژفری دلانگلیلغتنامه دهخداژفری دلانگلی . [ ژُ رُ دُ ] (اِخ ) نام سفیرانگلیس به دربار غازان خان ایلخان مغول . (ترجمه ٔ ادبیات ایران تألیف برون ج 3، از سعدی تا جامی ص 46).
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژُ رَ / رِ ] (اِ) پیرامن دهان . (برهان ). صاحب آنندراج گوید: پیرامن دهان ، در برهان آورده وظن آن است که زفر یعنی دهان را زفره خوانده باشد.
ژفتلغتنامه دهخداژفت . [ ژَ ] (ص ) تناور. (آنندراج ). فربه . || لاغر. (آنندراج ). نحیف (از لغات اضداد است ) : برو بزیر رکابش چو اسب تازی چست مباش در ره حکمش چو گاو کاهل ژفت .؟ (از شعوری ).
ژفتلغتنامه دهخداژفت . [ ژُ ] (ص ) بخیل و ممسک : با او چگونه گشت زبان ژفت یا جوادبا او چگونه رفت فلک نرم یا درشت .؟ (از شعوری ).
کژفلغتنامه دهخداکژف . [ ک ُ ] (اِ) نقره و سیم سوخته را گویند. (آنندراج ) (برهان ). فضه ٔ محرق . (فهرست مخزن الادویه ). کزف . || قیر را نیز گفته اند و آن چیزی باشد که بر شتر گرگین مالند. (برهان ) (آنندراج ). کزف . قیر. (انجمن آرا). || سواد زرگری . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کزف شود.
گژفلغتنامه دهخداگژف . [ گ َ ] (اِ) قیر باشد و آن صمغی است سیاه که بر درزهای کشتی و جهاز مالند. کزف . || (اِ) سیم سوخته . || سواد زرگری . (برهان ) (آنندراج ). به همه ٔ معانی ظاهراً مصحف «کرف » است . و رجوع به گزف و کشف و کرف شود.