چشیدنیلغتنامه دهخداچشیدنی . [ چ َ / چ ِ دَ ] (ص لیاقت ) چیزی که لایق و قابل چشیدن باشد. (ناظم الاطباء). لَواس . (منتهی الارب ). چاشنی کردنی . طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بزبان زنند. خوردنی یا آشامیدنی قابل چشیدن . و رجوع به چشیدن شود.
چشیدنیفرهنگ فارسی معین(چِ یا چَ دَ) (ص لیا.) لایق چشیدن ، طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بر زبان زنند.
چسپیدنیلغتنامه دهخداچسپیدنی . [ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) قابل چسپیدن . درخور چسپیدن .متصل شدنی . چسپ شدنی . رجوع به چسپیدن و چسپیده شود.
شدنیلغتنامه دهخداشدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل شدن . ممکن . عملی . میسور. میسر. مقدور. آنچه تواند بود. آنکه تواند شد. (یادداشت مؤلف ). ممکن . کردنی . عملی و هر چیز که لایق و قابل اجراباشد. (ناظم الاطباء): این کار شدنی است ؛ امکان انجام شدن دارد. || آنچه وقوع آن حتم و ضروری است . که شدن آ
شدنیدیکشنری فارسی به انگلیسیdoable, earthly, feasible, plausible, possible, practicable, practical, realizable, workable
لواسلغتنامه دهخدالواس . [ ل َ ] (ع اِ) چشیدنی . یقال : ماذُقْت ُ لواساً؛ نچشیدم چشیدنی را. (منتهی الارب ).
مزیدنیلغتنامه دهخدامزیدنی . [ م َ دَ ] (ص لیاقت ) چشیدنی . || مکیدنی . هر چه که قابل مکیدن باشد. آنچه بتوان مکید.
لؤسلغتنامه دهخدالؤس . [ ل َ ئو ] (ع ص ) شیرینی و جز آن جوینده جهت خوردن . لوّاس . || (اِ) یقال : ماذُقت لؤساً؛ یعنی نچشیدم چشیدنی . (منتهی الارب ).