پیوندیلغتنامه دهخداپیوندی . [ پ َ / پ ِ وَ ](حامص ) خویشی . قرابت سببی و نسبی : پس انوشروان ... با او صلح کرد و دختر او را بخواست و قرار دادند که ماوراءالنهر یا فرغانه انوشروان را باشد بسبب پیوندی ... (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص <sp
گویندگیلغتنامه دهخداگویندگی . [ ی َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل گوینده . سخنگویی . سخن سازی . سخنوری . سخنسرایی . نطق کردن : زبان چرب گویندگی فرّ اوست دلیری ّ و مردانگی پرّ اوست .فردوسی (شاهنامه ج <span class="hl"
پیوندیفرهنگ فارسی عمید۱. پیوند داشتن.۲. [قدیمی] خویشی داشتن؛ خویشاوندی.۳. (صفت نسبی، منسوب به پیوند) (کشاورزی) میوهای که از درخت پیوندشده بهدست آید.۴. (پزشکی) دارای پیوند: عضو پیوندی.۵. (کشاورزی) درختی که آن را پیوند زده باشند.
پویاییفرهنگ فارسی عمیدحالت و چگونگی پویا؛ پویا بودن؛ پویندگی: ◻︎ چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی (عمعق: ۲۰۱).
پویائیلغتنامه دهخداپویائی . (حامص ) حالت و چگونگی پویا. صفت پویا. پویندگی : چند پوئی [گردی ] بگرد عالم چندچند کوبی [پوئی ] طریق پویائی .عمعق .
دورهلغتنامه دهخدادوره . [ دَ / دُو رَ / رِ ] (از ع ، اِ) پیرامون . پیرامن . گرد. گرداگرد. دور. حول . (یادداشت مؤلف ). || دایره . (ناظم الاطباء) (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). دور. گردش دایره وار امری یا چیزی .- <span class