پوششلغتنامه دهخداپوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پوشیدن . عمل پوشیدن : هریک برگی از درختان بهشت برخود نهادند و بدان پوشش کردند. (قصص الأنبیاء ص 19). || (اِ) ستر. حجاب . غطاء. ساتر. || کنف . زی .ذَرَاً. کنیف . (منتهی الارب ). ملاح .
پوششفرهنگ فارسی عمید۱. پوشاندن چیزی.۲. (اسم، اسم مصدر) هرچیز که روی چیز دیگر را بپوشاند.۳. (اسم، اسم مصدر) پوشاک؛ لباس.۴. چادر.
پوششدیکشنری فارسی به انگلیسیblanket, case, casing, cloak, clothing, coating, cot, cover, coverage, covering, coverlet, encrustation, envelope, envelopment, hull, mantle, mask, overlay, patination, shroud, surface, umbrella, veil, vesture, wear, wrapper, wraps
پوشش آشیانه،پوشش لانهnesting coverواژههای مصوب فرهنگستانپوشش گیاهی که آشیانهگاه را از مزاحمت پرندگان متجاوز محفوظ نگاه میدارد
وشزلغتنامه دهخداوشز. [ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر توانا بر سیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || جای بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنکه بر وی تکیه کنند و به وی پناه گیرند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ، اِ) سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سخت
وشظلغتنامه دهخداوشظ. [وَ ] (ع مص ) درپیوستن و آمیزش نمودن گروهی اندک با دیگران . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد):وشظ القوم الینا؛ درپیوستند به ما و آمیزش نمودند وایشان اندک اند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فانه و میخ در بن دسته ٔ تبر و تیشه زدن تا تنک و استوار گردد. || پار
وشیظلغتنامه دهخداوشیظ. [ وَ ] (ع ص ، اِ) پیروان و نوکران . || مردم درشت خوی و گول . || گروه پراکنده از هر جای و هر جنس که از یک اصل نباشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
پوشش آشیانه،پوشش لانهnesting coverواژههای مصوب فرهنگستانپوشش گیاهی که آشیانهگاه را از مزاحمت پرندگان متجاوز محفوظ نگاه میدارد
پوشش 1coating 2واژههای مصوب فرهنگستانانواع پوشرنگها و لعابها و مرکبهای چاپ و سایر مواد مشابه که بر سطحی نشانده میشوند
پوشش 2cover 1واژههای مصوب فرهنگستانمجموعهاقداماتی که برای حفاظت از کارکنان و طرحها و عملیات و تأسیسات در مقابل فعالیتهای اطلاعاتی دشمن و نیز در برابر نشت اطلاعات لازم است
پوشش 3coverage 1واژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای که در آن گیرندههای رادیویی و تلویزیونی امواج ارسالی از ایستگاه پخش را دریافت میکنند
پوشش 1coating 2واژههای مصوب فرهنگستانانواع پوشرنگها و لعابها و مرکبهای چاپ و سایر مواد مشابه که بر سطحی نشانده میشوند
پوشش 2cover 1واژههای مصوب فرهنگستانمجموعهاقداماتی که برای حفاظت از کارکنان و طرحها و عملیات و تأسیسات در مقابل فعالیتهای اطلاعاتی دشمن و نیز در برابر نشت اطلاعات لازم است
پوشش 3coverage 1واژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای که در آن گیرندههای رادیویی و تلویزیونی امواج ارسالی از ایستگاه پخش را دریافت میکنند
پوشش 4covering/ coverواژههای مصوب فرهنگستانبرای مجموعۀ A ، گردایهای (collection) از مجموعهها که اجتماعشان شامل A باشد متـ . پوشش مجموعه covering of a set
پوشش 5masking 1واژههای مصوب فرهنگستان1. فرستادن صدا به گوش غیرآزمایشی برای عدم مشارکت آن، در هنگام آزمایش گوش دیگر 2. مقدار صدایی که بهوسیلۀ آن آستانۀ شنوایی یک صدا با وجود صدای دیگر بالا میرود
دیباپوششلغتنامه دهخدادیباپوشش . [ ش ِ ] (ص مرکب ) که پوشش دیبا دارد. با لباس دیبا. ملبس به دیبا : بین که همچون ریدکان خرد دیباپوششان گرد تخت خویش چون دارد حشر لکلک بچه .سوزنی .
تاجپوششcrown cover, canopy coverواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از زمین که تصویر قائم (vertical projection) تاج اشغال میکند
زیرپوششsubcoverواژههای مصوب فرهنگستانزیرگردایهای (subcollection) از یک پوشش برای مجموعههای مفروض که خود یک پوشش آن مجموعه باشد