پوئنفرهنگ فارسی معین(پُ ئَ) [ انگ . ] (اِ.) واحد تعیین برتری افراد یا تیم های ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجة بازی یا مسابقه را مشخص می کند، امیتاز (فره ).
قانون جابهجایی وینWien displacement lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که بنابر آن حاصلِضرب دمای مطلق جسم سیاه و طولِموج شدت تابش بیشینة آن مقداری ثابت است نیز: قانون جابهجایی displacement law
کمربندهای وان آلنVan Allen beltsواژههای مصوب فرهنگستاندو کمربند تابشی، دورتادور زمین، حاوی ذرات باردار به دامافتاده
نیروی واندِروالسvan der Waals forceواژههای مصوب فرهنگستاننیروی ربایشی بین دو اتم یا دو مولکول که در نتیجۀ برهمکنش دوقطبی ـ دوقطبی به وجود میآید
کمربند تابش وانآلِنVan Allen radiation beltواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کمربندهای تابشی یونی قوی در فضای پیرامون زمین که از ذرات باردار انرژی بهدامافتاده در میدان زمینمغناطیسی تشکیل شده است
کوشلهلغتنامه دهخداکوشله . [ ] (اِخ ) هشتمین از سلسله ٔ پوئن در چین به سال 729 هَ . ق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (طبقات سلاطین اسلام ص 191).
مزیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ت سوق الجیشی، پیشی، امتیاز، حق ویژه، تقدم، آتو، برگ برنده، آس، مزیت نسبی مابهالامتیاز چیز برتر، نورعلینور پوئن، بستانکاری جواز، پروانه، مجوز(اجازه) انحصار، شرکتهای انحصاری مرغوبیت، حُسْن
بستانکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی بستانکاری، طلبکاری، طلب، وامدهی، اعطای وام اعتبار، خوشنامی، درستکاری، درستی اعتبار اسنادی، واریز بهحساب، قرض دادن برگۀ بستانکار امتیاز، پوئن، نمره، اعتبار، ژتون، کوپن، تقدم، حق تقدم، مزیت جواز، پروانه، مجوز (اجازه) درآمد، دخل سند بستانکاری، رسید، قبض