ترجمه مقاله

پروانه

parvāne

۱. (زیست‌شناسی) حشره‌ای با بال‌های نازک رنگین که روی گل‌ها و گیا‌هان می‌نشیند و شیرۀ آن‌ها را می‌مکد؛ شاه‌پرک؛ پروانۀ روز.
۲. آلتی پره‌دار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما.
۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود؛ اجازه‌نامه؛ لیسانس.
۴. حکم؛ فرمان.
۵. اذن؛ اجازه؛ جواز: ◻︎ روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم / پروانه را چه حاجت «پروانهٴ» دخول (سعدی۲: ۴۷۹).
۶. ‹پروانک، فرانک› (زیست‌شناسی) جانوری درنده شبیه شغال؛ سیاه‌گوش؛ چاوش: ◻︎ پروانه‌وار بر پی شیران نهند پی / گر باید از کَفَلگه گوران کبابشان (خاقانی: ۳۳۰).
۷. (زیست‌شناسی) حشرۀ بال‌دار کوچکی که شب‌ها گرد چراغ یا شمع می‌گردد و گاه در شعلۀ شمع می‌سوزد؛ پروانۀ شب: ◻︎ دیدی که خون ناحق پروانه شمع را / چندان امان نداد که شب را سحر کند (حکیم شفائی: لغت‌نامه: پروانه).
۸. (موسیقی) گوشه‌ای در دستگاه‌های ماهور، همایون، و راست‌پنجگاه.
⟨ پروانهٴ اتومبیل: ابزاری پره‌دار در خودرو که جلو موتور و پشت رادیاتور قرار دارد و به‌وسیلۀ تسمه می‌چرخد و آب داخل رادیاتور را سرد می‌کند.

۱. اجازه، پته، جواز، حکم، فرمان، گواهی، مجوز
۲. پره، ملخ
۳. شبپره

ترجمه مقاله