پرسوناژفرهنگ فارسی معین(پِ سُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شخص مشهور، شخص مهم . 2 - شخص بازی ، کسی که در حوادث و موضوع نمایشنامه یا داستان باشد.
رساناconductorواژههای مصوب فرهنگستانهر ماده که بتواند گرما یا الکتریسیته را از نقطهای به نقطۀ دیگر برساند
رساناییconductanceواژههای مصوب فرهنگستان1. در ترمودینامیک، حاصل تقسیم گرمای انتقالیافته بین دو سطح بر اختلاف دمای میان آن دو 2. در الکتریسیته، معکوس مقاومت الکتریکی در مداری که واکُنایی نداشته باشد
شلیلغتنامه دهخداشلی . [ ش ُ ] (اِخ ) (اِبرام ) یکی از بازیگران تآترهای روی حوضی و مظهر بی عرضگی و ننری و بچه ننه بودن و تنبلی و بیکارگی است . این «پرسوناژ» معمولاً با «سیاه » روی صحنه می آید. سر و وضع و لباسش از باطنش خبرمی دهد. معمولاً گیوه یا کفش هایش پیش پای او میرود و با وجود بزرگسالی با